ولی تو قصه ی خودتو بکش نقاش / بزار هر کی هر چی هس باشه ، تو خودت باش . . .
+ همینجور که اشکام با هر دایی گفتنش پایین میومد هیچ حالیم نبود که زنم و نمی شه دایی ِ کسی باشم / ولی با هر ساریناش یکی در گوشم می گفت مهدیس ...
+ سارینا !
یه چیزای بیخودی هست که بیخودی خیلی آدمو اذیت می کنه . یعنی اون دفعات اول خیلی متوجه اذیت شدنت نیستی اما بعدا که به مرز دل بهم خوردگی و سردرد میرسی می بینی چقد آلرژی زااند . یکی از مهم ترین این موارد که واقعا رو اعصاب منه حرکات و حرف ها و کلا چیزاییه که باعث جذب جنس مخالف و تصویر شدن ناخودآگاه یه لبخند ملیح و کشدار رو صورتشون می شه . اطوارایی که همونقدر که باعث میشن دل جنس مخالف عزیز هری بریزه پایین سبب تحریک شدید معده ی جنس موافق و زمینه سازی برای یه تهوع حسابیه . شاید شما هم مثل آقای دکتر فیلم ورود آقایان ممنوع که همون مانی حقیقی باشه و دیشب موقع صرف شام باتفاق خونواده و تقریبا به اجبار داشتیم می دیدیم فکر کنید که عمل نخ دادن یه کار ارادی و خودآگاهه و هر فردی که اقدام به همچین کاری میکنه قبلش فکر کرده و براش برنامه ریزی داشته اما در مورد خانوم های عزیز من این عقیده رو قبول ندارم , یعنی معتقدم خانوم ها توانایی بسیار بالایی در ریختن قر و عشوه و حرکات چشم و ابرو عوض کردن لحن صدا و یه سری کارای مردکُش دیگه که تو ظریف ترین حرکاتشون مشهوده به طور یکجا دارن و این در حالیه که ثانیه ای حتی برای قرار گرفتن تو این جو بسیار "اینتنس" برنامه ریزی نداشتن . کاری به این ندارم که خانوما ذاتشون همین شکلیه و این استعدادی که به وفور درشون یافت میشه خدادادیه اما کاش می شد که ذره ای فقط ذره ای , همه ی آدما چه زن و چه مرد به تفاوت اثری که این حرکات رو دو جنس دارن واقف بودن . جالب اینجاست که اگه به عنوان یه زن شاهد مکالمه ی یه دختر و پسر باشی و از تلاش بی وقفه و نامحسوس دخترخانوم گرامی برای جذب آقا پسر لبخند رو لبات بشینه و بعد بهش بگی عزیزم نکن این کارارو من فهمیدم و خوب نیست به احتمال زیاد برگرده بهت بگه برو بابا توهم زدی و اون کیه که من بخوام خودمو براش لوس کنم یا جذبش کنم و یا جملات مشابهی که کم هم شنیده نمی شه . می خوام بگم اون باوقار هاشون یا حداقل اونایی که به شدت ادعای متانت و سنگینی شون میشه هم این بلا رو سر مردا میارن . حالا شاید در مورد همه ی مردا استفاده از این کلمه درست نباشه اما خب ظرفیت ها باهم متفاوتن :-) و جالب تر اینکه هرچه این تلاش نامحسوس تر می شه طبعا پدر سوخته تر هم می شه و تاثیری که میذاره ریشه ای تره , یعنی جنس مخالف عزیز یهو چشم باز می کنه می بینه چقدر محو جذابیت خانوم شده . اونجاست که دلت می خواد داد برنی آقای محترم ! جنابعالی به شدت سرکاری و صرفا قربانی نیاز سخیف بانوان به جلب توجه شدی . { میدونم که یه کم تند دارم میرم اما وقتی می خوای حرفت تاثیری که میخوای بذاره باید شدتش رو زیاد کنی که حداقل از کمترین تاثیرش مطمئن باشی } . راه دوری ام نمی خواد بری . تو همین وبلاگایی که میری و می خونی و کامنتایی که براشون گذاشته میشه و لحن صحبت و مایه های حرفاشون براحتی میشه پی به همچین نکات ظریفی برد . البته اگر شما به این مسائل پیش پا افتاده و مضحک آلرژیک نیستید جای شکر داره و من بسیار خوشحالم براتون . اما اگه مث من سنسوراتون زیادی حساس باشن هر آن احتمال فوران محتویات معده تون میره .
برای همینه که زیاد می شنویم یه دختر رو فقط یه دختر یا زنه که می تونه بشناسه و قضاوت کنه ( با تمام مخالفتم با کلمه و عمل قضاوت ) و برعکس یه پسر خوب رو فقط یه مرده که می تونه رای به خوب بودنش بده .
با بند آخر خودمم حال نکردم و یه کم چندش آور اومد بنظرم اما نمی شه درست بودنش رو بطور کامل انکار کرد .
پیوست این مطلب خیلی چیزای دیگه هست که جا داشت گفته بشه و اخیرا بهمون دلایل بیخودی که چیزای بیخود به ذهن آدم میاد تو سر بنده وول می خوردن , مثل حقارت هایی که آدما بهشون تن میدن و باعث می شن شأن یه آدم به کمترین ها (حالا نمی گم به چی(!) ) نزول پیدا کنه و هر آدمی رو حتی اون بزرگ هاشون رو که گاهی ازشون برای خودت بت می سازی برات حقیر و غیر قابل تکیه و اعتماد کنن !
با فرض اینکه دیگه خودتون به قضیه عاقل و اشارت و این صحبتا واقف باشید ... والسلام .
چه کسی گفته که محبت کردن خوب است ؟! یا آدم ها به محبت احتیاج دارند ؟! هیچ هم اینطور نیست . آدم ها فقط به بی احترامی و بی محلی احتیاج دارند ... اینکه یکی محل سگ نگذاردشان و به دست و پایش بیافتند و نازش را بخرند ...
کلا آدم ها همچین موجودات خری هستند !
اسمش کیمیا بود . گفت 8 سالشه . خوشگل و بلوند . تمام مدتی که پیشم نشسته بود حالم بد بود . داشتم میمردم که بغلش کنم . ببوسمش . نمی دونستم با بچه چه جوری و راجع به چی باید حرف زد , فقط نمی خواستم اون ثانیه ها تموم شه . داشت تموم می شد ... قلبم تند می زد ... گفتم میذاری ببوسمت ؟! با خجالت گف " نـــــــــه ! " بعد با خنده صورتشو آورد جلو ! لعنت ! داشت تموم میشد . داشت میرفت . داشت گریه م میگرفت ! رفت × تمـــــوم شد ...
من جا موندم تو کیمیا .../ کیمیا جا موند تو خاطره !
خرابم ... گیج و ویج !
شبیه ِ اینکه یکی اومد در اتاقمو آروم باز کرد و با اون نگاش که میدونه چقد کشنده ست گفت :
برو گــُم شو !
{ اصلنم اون چیزی که "شما" فک میکنین نیست ! }