گور بابای کتاب های نخوانده ام ... فیلم های ندیده ام ... گور بابای همه ی کارهای نصفه نیمه ام که گذاشته مشان برای روز مبادا / گور بابای روز مبادایی که همین امروز است و من هر روز گندترش میزنم ... گور بابای همه ی حس های خانه خراب کن  ِ بی ربط ِ بی جواب .../ گور بابای شب با همه ی اشک ها و خیسی هاش ... گور بابای سرهای سرافکنده و چراهای بی تمام ... گور بابای سوال ... گور بابای جواب ... گور بابای زندگی _____________
دکمه را فشار دهید لطفا / وقتش رسیده است ... فردا که برسد من همین خر ِ امروزم , اما نه انقدر خر که دلخوش به فرداهای روشن باشم :)

کسی که برای ادامه ی حیاتش دست به دامان نفرت میشود چه همه میتواند حقیر باشد ...

و انگار که من در حقارت سهم زیادی دارم ... وای ِ من ... وای ِ من !

رفتنت

انقدرها که فکر می کنی

فاجعه نیست

من مثل بید های مجنون ایستاده می میرم...

"نزار قبانی"

به دادم برس بهترین نارفیق ...

... نمیشه زمین خورد و گریه نکرد ... به دادم برس بهترین نا رفیق ... هنوزم به دستای تو قانعم ... هنوز عاشقم با یه زخم عمیق ... تو این روز های سیاه و کسل ... دلم خیسه از حس بارون شدن ... تورو جون هرکی بهش مومنی ... فقط امشبو حرف رفتن نزن ... تو این روزهای سیاه و مریض ... فقط یک کمی چای واسه من  بریز ... میدونم همیشه بدهکارتم ... میدونی نمیشه فراموش کرد ... من از بس که تو خوابتم زخمی ام ... نمیشه که کابوسمو گوش کرد ... نمیشه که این وحشتو دوره کرد ... نباشی نمونی نخندی بری ... یه عمری جنون رو تحمل کنم ... به دیوونگیم دل نبندی بری ... تو سیگارو خاموش کن تا بگم ... چه طور میشه با گریه هم دود شد ... چه طور میشه با خنده هم زخم خورد ... چطور میشه با عشق نابود شد ... شبایی که میترسم از فکرهام ... همیشه هوا خیس و بارونیه ... یه زن با جنونش به من یاد داد ... که عاشق شد قبل ویرونیه . . . . . .

 

+ به دادم برس - دانلود

نه سیگار ... نه مشروب ... نه چیزی که بشود آویزان ِ بودنش شد در این بی "تو"یی ...

این شب ها با هیچ غیر ِ "تو"یی آرام نمی شوند ...

+ آن مرد در باران ...

کاش بیاید !

ای کاش مرد ِ بارانی بیاید . . .

نشستی ... هی خیال ساختی ... ساختی ... خراب کردی ... ساختی ... تــــا کجا قرار است این راه را بروی ؟ ! نمیدانی ... فقط حواست به دنیایت نیست ... چشم ها بی اراده نمی بینند و دست ها ناخواسته دلتنگی ات را سر می خورند ...
منتظری ... منتظری ...
- ولم کرد ...
- ولی تو هنوز منتظری ... یعنی برمیگرده ...
- اوهوم / معلومه ؟! ولی اون برنمی گرده / میدونم ...
بد دردیست این دانستن / که میدانم نمیآیی و میخوانمت ... که هنوز بودنم خوشحالم کند و وقت نبودنم توی جای جای نوشته هات و زندگیت داد بکشم و دیوانه شوم ...
آقای قصه ! آقای بزرگ ِ قصه !
دوستت دارم / همیشه داشته ام ... برگـــــرد ! ....

آقا ؟ خانوم ؟ می ذارید ازتون متنفر شیم گاهی ؟! میذارید بخوایم سر به تنتون نباشه ؟ میذارید استفراغ کنیم روتــــــــــون ؟!!!!!

you see?you have no past It's gOne...Finished !...

بارانی !! 

دختر خوبی باش ! :)

الان فقط ۲ چیز می خوام :خیـــــــــــال و امید !!

اینکه تو خیال هم باشیم و امیدوار ...