هرزگیت مبارک .

من تورو نمی فهمم ... تو منو نمی فهمی ... و این تنها نقطه ی مشترکیه که مارو کنار هم نگه داشته .

ما خریت کردیم اومدیم جلو ... شما خانومی/آقایی کن برو عقب !

لطفـــا !

that's ALL .

ترنسکشوال .

گفت : ببین رفیق !!! اونی که رفته دیگه هیچ وقت برنمی گرده !

+ رفت و دیگه هیچ وقت برنگشت .

مادر دستمو گرفته تو دستش میگه : "چقد دستات نرمه " (!)

+ : )

اگه تمرین هندسه مناظر انقد رو اعصابم نبود که مجبور شم بجای حل کردنش فقط فکرشو بکنم و جای کلی فکر دیگه رو بگیرم , حتما یه چیزی میگفتم که یه چیزی گفته باشم ... مثل الان !